|
خدایا...
رجب را نفهمیدیم،
شعبان را تقدیم کردی!
شعبان را رها کردیم...
به رمضان میهمانمان کردی!
تو بگو این همه دوست داشتن
برای چه؟????
موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، مناسبتی ، ،
برچسبها:

موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، ،
برچسبها:
روزه یعنی نفس خود پاک کن
قلب ابلیس درونت چاک کن
راه پرواز است سوی آسمان
ماه گردیدن بسان عاشقان
التماس دعا
موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، ادبی ، شعر ، ،
برچسبها:
خداحافظ ای نخــــــــل ها چاها
دگر نشـــــنوید از علـــــــــی آه ها
که شام علــــــــی گشته دیگر سحــــــر
که امشــــــــب رود نزد پیغمـــــــبر . . .
موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، ادبی ، شعر ، ،
برچسبها:

موضوعات مرتبط: هنر ، عکس ، پیامک ، مذهبی ، ،
برچسبها:
در این بهار سبز و روح بخش ، امید است :
نظر مهر ربوبیت در دلتان بر دوام
بربساط عافیت آرام
کارهایتان بر نظام
دولتتان تمام و روز و نوروزتان فرخنده در ایام باشد
“نوروز ۹۸ مبارک”
موضوعات مرتبط: پیامک ، ،
برچسبها:

موضوعات مرتبط: عکس ، پیامک ، ،
برچسبها:
خدای من نه دور کعبه است؛؛ نه در کلیسا؛؛ نه در معبد؛؛ خدای من همینجاست... کنار تمام دلواپسی هایم... بغض هایم... خنده هایم ... خدای من, نمی ترساند مرا از آتـش امــــــا می ترساند مـرا از شکستن دلــــی... اشک آوردن به چشمی ... نــا حـق کردن حقی ... خدای من می بیند مرا,, هر جا که باشم می فهمد مرا با هر زبانی که سخن می گویم خدای من حواسش در همه احوال به من هست,, خدای من مــرا از هیچ نمی ترساند, جز "بی فـــکر سخن گفتن" و "رنجاندن دلـــــی" خـــدای من "خدای تمـــام مهربــــانی هاست"
موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، ،
برچسبها:

موضوعات مرتبط: پیامک ، مناسبتی ، ادبی ، ،
برچسبها:

موضوعات مرتبط: عکس ، پیامک ، دوستانه ، ،
برچسبها:

موضوعات مرتبط: پیامک ، دوستانه ، ،
برچسبها:

موضوعات مرتبط: پیامک ، دوستانه ، ،
برچسبها:

موضوعات مرتبط: پیامک ، دوستانه ، ،
برچسبها:
چهل روز گذشت. نه اشکها در چشم دوام آوردند، نه حرفها بر زبان! روایت درد، آسان نیست. خاکهای بیابان میدانند که سیلی آفتاب یعنی چه؟ تشنگی را باید از ریگهای ساحل پرسید تا بگویند آب به چه میارزد؟ هم کوفه از سکوت پر بود و هم شام. تنگ راههای شام، انتظار کشیدند تا صدای قدمهای کسی بگذرد و دریغ! مسلمانان شهر بیگانهاند، غریبهاند با برادران خویش! حرفها فاسد شدهاند پشت میلههای زندان سینهها. دستی بیرون نمیآید که سلامی را پاسخ دهد. فریاد را از قاموس کوفه و شام ربودهاند. ارادهها را چپاول کردهاند. دستها را بریدهاند. به آدمها یاد دادهاند خم و راست شوند. کسی نمیداند شجاعت چیست و جوانمردی را با کدام قلم مینویسند؟ چهل روز گذشت؛ نه از آب خبری شد، نه بابا! آسایش از فراز سرمان پر کشیده بود. چشمهایمان به تاریکی خرابه عادت کرده بود. اشکهایمان را چهل روز است که نشستهایم! چهل روز است که از پا ننشستهایم. زنجیر بر دستهایمان نهادند و در میدانهای شهر گرداندند؛ غافل که چلچراغ را به دیار شب میبرند. خواب کودکانمان را آشفتند تا بر مصیبتمان بیفزایند؛ غافل که ما صبر را سالهاست میشناسیم؛ ما صبر را در خانه علی علیهالسلام آموختهایم. از دشنه و دشنام کم نگذاشتند. از «گرد و خاک کردن» کم نگذاشتند تا حقیقت پاکیمان پوشیده شود؛ ولی چه باک! حقیقت، بینیاز از این گرد و خاک کردنهاست. حضرت دوست اگر با ماست، چه باک از این همه دشمنی! زبانها را دستور به سکوت دادند؛ ولی آنچه البته نمیپاید، سکوت است. قلبها را نتوانستند باز دارند از اندوه. مغزها را نتوانستند باز دارند از تأمل. خطبههای زین العابدین علیهالسلام قیام کرده بود و قد برافراشته بود در جمعیت تا پیامرسان خون تو باشد. طنین شهادت تو، پردهها را لرزاند، ریسمانها را گسیخت و قلبها را گشود؛
چهل روز گذشت. اما چهل سال دیگر چهارصد سال،... هم بگذرد، صدای «هل من ناصر» تو بیجواب نخواهد ماند. روزگار این چنین نخواهد ماند دولتِ ظالمین نخواهد ماند. قرنها میروند و میآیند پرچمت بر زمین نخواهد ماند.
موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، ،
برچسبها:
دیدم که به عرش شور و شوقی برپاست
برپاگر این بزم شعف ذات خداست
گفتم به خرد چه اتفاق افتاده
گفتا که عروسی علی و زهراست
موضوعات مرتبط: پیامک ، مناسبتی ، ،
برچسبها:

موضوعات مرتبط: پیامک ، ،
برچسبها:

موضوعات مرتبط: پیامک ، دوستانه ، ،
برچسبها:
.gif)
موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، مناسبتی ، ،
برچسبها:
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﮐﻔﺶ ﻗﺸﻨﮓ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﻢ ﺍﻭﻣﺪ، ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﻨﮓ
ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﺎﻣﻮ ﻣﯽ ﺯﺩ
ﺧﺮﯾﺪﻣﺶ !!
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ :ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺵ،ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ...!
ﻣﺪﺗﻬﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ .
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺗﻮ ﻣﺴﯿﺮﺍﯼ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﻤﺶ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯﻡ ﺍﺫﯾﺘﻢ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ
ﭘﺎﻫﺎﻣﻮ ﺯﺧﻢ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ
ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ...
ﺗﺎ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ،
ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﺭﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ !
ﺍﻣﯿﺪ ﻣﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﺑﯽ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﻮﺩ .
ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﺳﺎﯾﺰ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩ
ﺩﺭﺳﺘﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻤﺶ، ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﺩ !
ﺧﻼﺻﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﮐﻔﺶ ﻫﯿﭽﯽ ﻭﺍﺳﻢ ﻧﻤﻮﻧﺪ ﺟﺰ
ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﻫﺎﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ...
ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻢ ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭﻧﺪ !
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﺸﻮﻥ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺳﺎﯾﺰ قلبتون ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﻥ
ﺣﺎﻻ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘشون ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎشی
ﺁﺧﺮﺵ ﻓﻘﻂ ﺯﺧﻤﺎﺷﻮﻥ ﺑﺠﺎ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ....
موضوعات مرتبط: پیامک ، ادبی ، ،
برچسبها:
باید از جنگیدن با مرد اجتناب کرد، نه صرفاً به خاطر حفظ غرور او بلکه همچنین به خاطر حراست از شأن و منزلت خود! هیچ چیز به اندازه ی زن شوریده حال و دیوانه؛ بی جاذبه و ناخوشایند نیست، زنی که به جای قدرت زنانه، از قدرت زبانش استفاده می کند شهره ی آفاق است. جنگیدن، زن را نزد مرد و نزد خودش زشت و ناخوشایند می کند. به زنی باهوش و قوی نیاز است تا مردش را خلع سلاح کند، نه با خشم بلکه با عشق.
مردان خصوصیات زنانه را به دلیل نرمی و لطافت زن قبول می کنند و نه به دلیل قدرت او.
(منبع: کتاب زن بودن، تونی گرنت)
موضوعات مرتبط: پیامک ، دوستانه ، ادبی ، ،
برچسبها:
ای مولود خجسته رمضان! ای بدر تمام ماه خدا! تو تنهاترین فرزند رمضانی و آسمان، در پیشگاه كرم و بخشش تو، با این همه ابرهای باران زایش، گمشده ای غریب بیش نیست. رسول رحمت، تو را بر شانه های خویش سوار می كرد و بر تو مباهات می نمود. تو ادامه محمد (ص) و كرانه علی (ع) هستی. تو دومین امام مایی و ما مُرید و دلداده تو و اینك در سالروز عروج ملكوتیت در باورمان نمی گنجد كه چگونه عداوت و دشمنی را با طعم زهر به تو چشانیدند ...
باز هم مدینه بر خاك سیاه اندوه نشسته و سكوتی ژرف، همه جایش را فرا گرفته است. دوباره گرد و غبار بر دیوارهای گلین خانه ها نشسته است. باد غربت در كوچه باغ های خزان زده شهر، خود را به در و دیوار می زند و آواره مصیبت روح جاودانی صبر و كریم اهل بیت، امام مجتبی علیه السلام است.

حسن علیه السلام، این سید جوانان اهل بهشت، این خلق نیكوی محمدی، این اسطوره صبر و بندگی، در آستانه رواق خون رنگ شهادت ایستاده و با جگری تفتیده از نامهربانی دشمن خانگی اش، عزم پر كشیدن تا بی كران عرش خدا را دارد.
امام حسن (ع) فرزند امیر مؤمنان علی بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان، فاطمه زهرا (س)، دختر پیامبر خدا (ص) است. امام حسن (ع) در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه تولد یافت. وی نخستین پسری بود که خداوند متعال به خانواده علی و فاطمه عنایت کرد.
پیامبر اکرم (ص) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصی داشت و بارها می فرمود که حسن و حسین فرزندان من هستند. امام حسن (ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت، به امامت رسید و مقام خلافت ظاهری را نیز اشغال کرد و نزدیک به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت. در این مدت، معاویه که دشمن سرسخت علی (ع) و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت (در آغاز به بهانه خونخواهی عثمان و در آخر آشکارا به طلب خلافت) جنگیده بود، به عراق که مقر خلافت امام حسن (ع) بود لشکر کشید و جنگ را آغاز کرد.
امام حسن (ع) در کمالات انسانی یادگار پدر و نمونه کامل جد بزرگوار خود بود. تا پیغمبر (ص) زنده بود، او و برادرش حسین در کنار آن حضرت جای داشتند، گاهی آنان را بر دوش خود سوار می کرد و می بوسید و می بویید. از پیغمبر اکرم (ص) روایت کرده اند که درباره امام حسن و امام حسین (ع) می فرمود: این دو فرزند من، امام هستند خواه برخیزند و خواه بنشینند (کنایه از این که در هر حال امام و پیشوایند).
از خدا طلب بهشت می کرد و به او از آتش جهنم پناه می برد. چون وضو می ساخت و به نماز می ایستاد، بدنش به لرزه می افتاد و رنگش زرد می شد. سه نوبت دارائیش را با خدا تقسیم کرد و دو نوبت از تمام مال خود برای خدا گذشت. در روایات است که امام حسن (ع) در زمان خودش عابد ترین و بی اعتنا ترین مردم به زیور دنیا بود. در سرشت و طینت امام حسن (ع) برترین نشانه های انسانیت وجود داشت.
امام حسن مجتبی (ع) در تمام مدت امامت خود که ده سال طول کشید، در نهایت شدت و اختناق زندگی کرد و هیچگونه امنیتی نداشت، حتی در محدوده ی خانه نیز در آرامش نداشت. سر انجام در سال پنجاه هجری به تحریک معاویه بدست همسر خود (جعده ملعونه) مسموم، شهید و در بقیع مدفون شد.
موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، مناسبتی ، ،
برچسبها:
آن روزها من فقط یک دختر بچه بودم که تو را به خاطر همبازی شدن با کبوترهای بقعههایت و آب خوردن از سقاخانهاتْ با کاسههای طلاییاش، دوست میداشتم. آنچه از تو در خاطر کودکانهام مانده بود، نوازش پرهای رنگی خادمانت بر روی صورتم بود و عطر گلابی که وقت زیارت، لباسم را خوشبو میکرد. پدر مرا بر روی شانههایش سوار میکرد تا در میان خیل جمعیتی که گرداگرد ضریح نورانیات میچرخیدند، دستم به پنجرههای ضریحت برسد و بتوانم آن را ببوسم. بعد، پدر گوشهای مینشست و زیارتنامه میخواند و من بر روی سنگهای مرمر صحن آیینهات، لیلیکنان بازی میکردم. یکبار ضمن بازگشت از زیارت، در حالی که پدر کفشهایم را از کفشداری میگرفت، دستم از میان دست پدر رها شد و جمعیت مرا با خودش برد. هر چه چشم چرخاندم، پدر را ندیدم. پای برهنه در حیاط شروع به دویدن کردم؛ آنقدر سراسیمه که کبوترها و یا کریمهایت را که روی زمین مشغول گندم خوردن بودند، ترساندم و یک دفعه یک دسته کبوتر به هوا پرید! چند بار پدر را صدا زدم، اما وقتی جوابی نشنیدم، کم کم فریادهایم به بغض تبدیل شد و گریهام گرفت. ازا ین که گم شده بودم، خیلی ترسیدم؛ با خودم گفتم شاید چون دختر بدی شدهام پدر مرا از یاد برده است. از خیال اینکه مرا رها کرده باشند و به حال خود گذاشته باشند گریهام بیشتتر شد. یک دفعه یاد بیبی افتادم که همیشه میگفت: امام هشتم علیهالسلام ، غریب نواز است و دعای در راه ماندگان را اجابت میکند. یاد قصه صیاد و آهو افتادم که بارها بیبی برایم تعریف کردده بود و پدر عکس آن را در اتاق زده بود. همان جا که ایستاده بودم، رویم را به طرف حرمت چرخاندم و مثل اوقاتی که مادر با تو حرف میزد و دعا میخوان چشمهایم را بستم و از دلم گذشت: یا امام رضا علیهالسلام ! اگر کمکم کنی، قول میدهم که دیگر دختر خوبی شوم! هنوز شیرین خلوت با تو در دلم بود که جمعیت از هم شکافت و سایه پدرم بر سرم افتاد... حالا دیگر همه میگویند که من برای خودم خانمی شدهام و به قول معروف سری تو سرها درآوردهام؛ اما هنوز هر وقت کاسههای طلایی سقاخانهات را میبینم و صدای نقارهخانهات هنگام اذان در گوشم میپیچید، به یاد آن قولی میافتم که به تو دادم و از خودم خجالت میکشم. چون این روزها صفا و صمیمیت کودکانهام را از دست دادهام و از صداقت و معصومیت بچگیهایم دور شدهام و دیگر نمیتوانم با آن خلوص و سادگی با تو حرف بزنم. احساس میکنم مدتهاست که زیر قولم زدم و دختر بدی شدهام شاید بهتر باشد یک بار دیگر در حرمت گم شوم. دلم برای گریستن تنگ است!
موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، مناسبتی ، ،
برچسبها:
به چله نشینی آن اتفاق بزرگ، برگشته است، خاتون؛ به چله نشینی نیزه های شکسته و علم های افتاده. به چله نشینی هجوم دردها و داغ ها. به چله نشینی چکاچک شمشیرهایی که در نیام، آرام نمی گرفتند. به چله نشینی آمده است خاتون؛ با کاروانی از همسفران جا مانده. آمده است با اشک هایی از دردِ عزیزان روان. با کاروانی که نای برگشتن ندارد؛ کاروانی که رقیه را همراه ندارد. آمده است تا از گم شدگانش، شاید خبری بگیرد! آمده است تا شانه در شانه دشت، سر بر سنگ های داغ بگذارد و بگرید. آمده است تا خبری از لاله هایش بگیرد از باد. آمده است تا گونه های خاک گرفته اش را روی گونه های ترک خورده دشت بگذارد و های های گریه کند. آمده است تا در خاک های متبرک کربلا تیمم کند و نماز شکسته غربت بخواند! آمده است تا چشم در چشم فرات بدوزد و حرفی نزند. آمده است تا خاک ها را بغل بغل در آغوش بگیرد و ببوید و ببوسد. دلش می گیرد؛ وقتی که نماز ظهرش را با اذان علی اکبر آغاز نمی کند! دلش می گیرد وقتی که سر بر خاک ها می گذارد و بوی برادرش را احساس می کند. خاتون کربلا، با کوله باری از غم های عالم، به چله نشینی داغ بزرگ آمده است. دشت در سکوت خویش آرام گرفته است. گویا نه اینکه در این دشت، شیهه اسبان وحشی، گوش تاریخ را کر می کرد! گویا نه اینکه در این بادیه، صدای «هل من ناصر ینصرنی» انعکاسی نداشت! گویا نه اینکه در این برهوت، گودال ها از خون لبریز بود و از زیر سنگ ها، چشمه خون جاری بود! ... و دشت چقدر ساکت و آرام، سر بر زانوی غم گذاشته است؛ این دشت که چهل طلوع خون را به آغوش کشیده است، این دشت که چهل ظهر بی اذان را جان کنده است، این دشت که چهل غروب سرخ را نفس کشیده است. نه از صدای العطش کودکانی که از لب های ترک خورده شان، خون می چکید خبری است و نه از صدای گریه های رقیه که به دنبال آب، برای اصغر می گشت. ... و از آن زمان است که فرات، در خودش شرمنده می جوشد و یارای تموج ندارد. زینب علیهاالسلام ، به چله نشینی داغی بزرگ آمده است؛ با حنجره ای از ناگفته ها پر، با قامتی از اتفاقات، خمیده، با چهره ای به اندازه غم های عالم، شکسته.
موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، مناسبتی ، ادبی ، ،
برچسبها:

موضوعات مرتبط: پیامک ، ،
برچسبها:

موضوعات مرتبط: پیامک ، ادبی ، ،
برچسبها:

موضوعات مرتبط: هنر ، عکس ، پیامک ، مذهبی ، ،
برچسبها:
نخستین روز درس ، اولين روز مهر است. اولين روز مهرورزي است. روز آفتاب، روز شكفتن احساس ، روز زمزمه و لبخند، روز آشنايي دانش آموزان با كتاب، معلم ، درس و دنياي تازه است. آفتاب اولين روز مهر طلوع مي كند. مهر آن قدر بوي بهار مي دهد كه در پاييز بودن آن، به ياد نمي آيد. مهر فصلِ خشكيدن و زرد شدن و ريختن نيست. آغاز روييدن كتاب بر ساقه دست هاست. مهرتان پيروز و مهر ورزي تان هميشگي باد. پس از نزديك به صد روز فاصله، اينك دلنشين ترين آهنگ زندگي ـ زنگ مدرسه ـ به فصل فاصله ها پايان مي دهد و خاطره انگيزترين دوران زندگي ، دوباره آغاز مي شود. كودكان به پياده روهاي خزان زده و پوشيده از برگ پائيز، بهارانه ترين لبخندها و بازي هاي كودكانه را مي بخشند. عطر روييدني دوباره ، دور دستِ صميميِ روستاها تا گستره پر هياهوي شهرها را پر مي كند. دست مهربان شما پدران و مادران ، دست هايي را كه فرداساز و آينده پردازند، از جويبار خانه به درياي مواّج مدرسه مي سپارند. صبح روز اوّل مهر ، بر همه شما دانش آموزان مبارك باد. خواب تابستاني ميز و نيمكت هاي چوبي شكسته مي شود و در شلوغي ديدارِ هم شاگردي هاي سالِ قبل جان مي گيرد، سكوت حياط مدرسه در هياهوي دانش آموزانِ خوشحال، مي شكند. دوست هاي قديمي، حلقه دوستي را بازتر مي كنند و دوستان جديد را به جمع خود فرا مي خوانند. روز آغاز دوستي ها و صميمت هاي پاك بر شما ثمره هاي باغ زندگي مبارك باد.
موضوعات مرتبط: پیامک ، مناسبتی ، ادبی ، ،
برچسبها:
.
حـــــرم كه باشی…
بـــــــاران هـم كه ببارد…
نــور علی نــور می شود هوای دلتــــــــ…
كافیستــــــ بایستی مقابل گنبــد…
ورودی صحـــن گوهــرشاد…
سرتــــــ را بالا بگیری و هـی نگاه كنی و
هی بـــــاران ببارد و هـی خیــــس شود نگاهتــــــ…
كافیستــــــ بـــــاران حایل شود میان نگاه تـــــو و گنبـد زرد طــــلا…
موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، ،
برچسبها:
یا رب مکن از لطف پریشان ما را / هر چند که هست جرم و عصیان ما را ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم / محتاج بغیر خود مگردان ما را . . .
گفتگو با خدا
آرزویت را برآورده میکند، آن خدایی که آسمان را برای خنداندن گلی میگریاند . . .
گفتگو با خدا
موضوعات مرتبط: پیامک ، ،
برچسبها:
ادامه مطلب
خدایا …
رمضان ماه مهمانی توست…
سفره ات هر روزِ سال پهن بوده،
ولی این روزها، پذیرایی ها ویژه است…
از خوان گسترده ات چشم و دلی سیر میخواهم…
شکم سیر را هر روز قبل از رمضان مرحمت نموده ای…
الهی شکر
موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، ،
برچسبها:
اي دل شيداي ما، گرم تمنّاي تو کي شود آخر عيان طلعت زيباي تو گر چه نهاني ز چشم، دل نبود نااميد مي رسد آخر به هم چشم من و پاي تو نيمه ي شعبان بود روز اميد بشر شادي امروز ما نهضت فرداي تو
موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، مناسبتی ، ،
برچسبها:
ادامه مطلب
کسی غوغای دل مرا به چنگ و دف میزند. نمازم رنگ موسیقی گرفته. دو صد قیام آواز میخوانم؛ دو صد نیاز در سماع آمده و دو صد سجده در ترنم و غزل مینشینم. سجده میکنم به درگاه خدایی که تو زیبا سجدهاش کردی. ای تاریخ کربلا! ای پهلوان شام و ای معنای علوی بودن! تو پیغام حسین علیهالسلام بودی و چه زیبا پاس داشتی آخرین نماز او را. به راستی پناه جستن از خدا در برابر ستم و نادانی، بهترین فریاد مبارزه است؛ آن هنگام که نان و نادانی، مردم را در بند عافیت گرفتار میکنند و استبداد، بر غیرت دینی و انسانی مردم افسار میبندد. سلام خدا بر حسین علیهالسلام و بر تو علی بن الحسین و بر یاران تو و پدر شهیدت، ای فرزند نماز و ای پدر دعا. روز میلاد تو، روز پیوند نماز و جهاد است و روز یگانگی دین و حکومت. تو زندگی را با رنگ دعا در کام بشر ریختی؛ آن گاه که جماعت مسلمانان یا از ترس ظلم و استبداد بنی امیه، راه زهد و گوشهگیری پیش گرفته بودند و با دنیا کاری نداشتند و یا در علاقه دنیا و غنائم جنگ غرق بودند و معنویت و عبادت را با زندگی بیگانه میدانستند. میلاد تو میلاد راز و نیاز است. میلاد تو معنای زندگی عاشقانه است. میلاد تو میلاد عشق است.
موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، مناسبتی ، ادبی ، ،
برچسبها:
گهواره مولودِ امروز تنها به سمت کربلا تکان میخورد.
تمام آبهایی که شرمنده دستهای تواَند، اشکهای پدرت هستند که از دل چاه جوشیدهاند.
تو آن راز رشیدی که روزی فرات بر لبت آورد.
با تو، خیمههای جوانمردی بیستون نمیمانند.
بیعت با دستهای تو، بیعت با دستان خداست.
تا تو از متن خاک سبز شوى، تا ببینم دوباره دریا را
دستهایت را در راه عشق دادی تا آغوشت به قدر تمام دنیا لایتناهی شود.
درهای بهشت را دستان تو بر روی ما خواهند گشود.
از روزی که تو آمدهاى، دیگر هیچ چشمی زیبایی ماه آسمان را باور ندارد.
خداوند ابتدا تو را آفرید و سپس ماه را شبیه تو... .
تو ماه، ماه بنیهاشمی که دختر خورشید
همان نخست پذیرفته بود مادریات را
دستهای تو از همان آغاز تولد، رنگ و بوی ذوالفقار داشتند.
هنوز که هنوز است، نماد کربلا، یک جفت دست سرخ است که از آن سوی تاریخ برای ما دست تکان میدهد.
قصیدهای به بلندای عباس، تنها در دامن زنی که غزلسرای بیبدیل عرب بود، میتوانست سروده شود.
هلال شعبان چشم دوختهاست به بدری که از خانه علی سر زده.
امروز، روز میلاد جوانمردی است.
تو آمدهاى؛ یعنی حیدری دیگر متولد شده.
امروز که آمدهاى، فاطمه نخستین کسی است که میلادت را شکر میگوید. فردا که میروى، فاطمه پیش از همه رفتنت را سوگوار میشود.
پس از میلاد تو دیگر هیچکس دلواپس کربلا نبود.
موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، ادبی ، ،
برچسبها:
مسافر پرواز رمضان پروازت بی خطر!
امیدوارم توشه ات فراوان باشد و سهم سوغات من دعای شب قدرت...
حلول ماه مبارک رمضان بر شما مبارک...!
التماس دعا....
موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، ،
برچسبها:
به اهل مکه خبر دهید که از ارتفاع کوه، آبشاری جریان یافته است که نقطه تلاقیِ خدا با زمین خواهد شد. مردی از عرب برمیخیزد تا ردای سبز رسالت را از دوش خود، بر شهر یخزده بتها بکشد تا در پناه آیه ها و سوره های نگاهش، روح منتظر بشر را به اشارتی، آسمانی کند. به اهل مکه خبر دهید، مردی از بالا می آید تا قطره قطره، دریا را به جان قلب های سنگی بچشاند و خبر دهد از روزی که خواب از سر دیوارها خواهد پرید و پرندگان ایمان، در تمام زمین، نامه رسانِ رسالت او خواهند شد.
موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، مناسبتی ، ادبی ، ،
برچسبها:
ادامه مطلب

موضوعات مرتبط: هنر ، عکس ، پیامک ، مناسبتی ، ،
برچسبها:

چراغ های کم سوی زمان خاموش می شوند تا شاهد طلوع نهمین خورشید «امامت» باشند؛ خورشیدی که طلوع جمال بی مثالش را پیامبر صلی الله علیه و آله بشارت می دهد! چراغ های کم سوی زمان را چگونه طاقت پرتوافشانی جمال اوست؛ جمال دلارایی که آسمان و زمین، محو نورافشانی اوست و مدینه را دیگربار عطر صلوات فرا گرفته است. می آید موسی علیه السلام زمان، که فرعون های سیاه اندیشه عباسی از معجزه «موسوی»اش، شگفت زده خواهند شد و با کمال خردسالی، عظمت نام تبارشرا در سراسر هستی جار خواهند زد! پیران قبیله، عاجز از درک مفاهیم بیانش خواهند شد و منطق علوی اش علیه السلام ، شگفتی ساز عرصه های دانش خواهد بود! می آید عیسای زمان، که از انفاس سبحانی اش، مردگانِ جهل به زندگانی جاویدِ معرفت خواهند رسید. هرجا قدم بگذارد، از برکت گام هایش، زندگی جاری خواهد شد! پدر، با نهایت شادمانی در آغوشش می گیرد و محو جمال نورانی اش می شود! پس از سه روز لب به سخن می گشاید و با بلاغت هرچه تمام تر می فرماید: اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللّه و اَشْهَدُ اَنَّ محمداً رسول اللّه! شهادت می دهم به یگانگی خداوند«جل جلاله». شهادت می دهم به رسالت جدش حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله که خود مأمور به ادامه مکتب اوست و ادامه ولایتِ تبار آسمانی اش! اوست وارث امانت پیامبر صلی الله علیه و آله ! اوست وارث عدالت علی علیه السلام ! اوست وارث کرامت حسن علیه السلام ! اوست وارث شجاعت حسین علیه السلام ! اوست وارث عبادت سجاد علیه السلام ! اوست وارث علم باقر علیه السلام ! اوست وارث صداقت صادق علیه السلام ! اوست وارث صبر کاظم علیه السلام !
موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، ادبی ، ،
برچسبها:
کوچک که بودي براي داشتن بهترين اسباب بازي هاي دنيا دعا مي کردي.براي خانه اي پر از خوراکي ،براي کمي بيشتر تاپ سواري ...يادت هست؟ بزرگ تر که شدي آرزو برايت قبول شدن امتحان و دانشگاه رفتن،کار و در آمد بود.به ياد داري؟ امروز هم... نمي دانم.نمي دانم دنياي آرزوهايت امروز تا کجا فکر مي کند و دلداده کدام آيين است،نمي دانم حواس دلت امروز زمام دار چه کساني است ..تا کجا تقوا دارد و چقدر مهربان است....اما ليلةالرغائب را مراقب آرزوهايت باش...
راه آسمان، خدا، اجابت، بخشش شايد در نظرت سخت بيايد.طولاني. دست نيافتني. اما امشب که عاشق شوي پياده هم مي شود تمام آن مسير طولاني را ساده به پايان رساند بي هيچ سخني از رنج و کم طاقتي بندگان. مي شود کوله بار دنيا را هر قدر هم سنگين از شانه هايت پايين بکشي تا دل کوچکت را به بي کران آسمان گره بزني، براي ثانيه اي خدا...
امشب از هر کجاي اين دنياي بزرگ که در بزني، صاحبخانه براي استقبال مي آيد.با طبقي از آرزوهايي که مي خواهي...امشب ..ليلة الرغائب ...مراقب آرزوهايت باش...
امشب چه سياه باشي و چه سپيد،هر چه قدر که نا اميد،هر چه که بخواهي از خدا ،اميدوار باش به اجابت...
امشب اعانت جستن به فضل و کرمش براي آنکه اميد دارد،مباح است...
امشب تمام فرشته ها از ثلث شب که بگذرد در ميان کعبه به خدا براي بخشش بندگان روزه دار رجب دعا مي کنند...
ليلة الرغائب تو مختاري براي انتخاب آنچه مي خواهي،براي داشتن گوشه اي از تقديري که آرزويش داري، براي آنچه مي خواهي باشي...
گريزي به اعمال اين شب و نيم نگاهي به دعا ها و معاني درد دلت با خدا مي ارزد به تجربه حس گوش دادن کسي به تمام آنچه مي خواهي ،بيشتر از هميشه و هر روز...مي ارزد به يک دل سير دعا...به لذت گفتن يک طومار آرزو...
امشب مي شود خيلي چيزها از خدا خواست. دنيا و آخرت را، ثروت و تملک را ،بندگي،قدرت،گذشت،آرامش و ... خودخودخود خدا را...
موضوعات مرتبط: پیامک ، مذهبی ، مناسبتی ، ادبی ، ،
برچسبها:

موضوعات مرتبط: پیامک ، ،
برچسبها:
چه تلخ محاکمه مي شوند پاييز و زمستان
که براي جان دادن به درخت ، جان مي دهند
و چه ناعادلانه کمي آن طرف تر همه چيز به نام بهار تمام مي شود .
موضوعات مرتبط: پیامک ، ،
برچسبها:
[ چهار شنبه 26 فروردين 1394برچسب: بهار, زمستان, عدل, ] [ 11:52 ] [ رهگذر ]
|
|